تاريخچه مالزي |
شبه جزیره مالایی مدت زیادی است که از یک جایگاه مهم (مرکزی) در مسیرهای تجاری بین چین و خاورمیانه برخوردار بوده است که نشان دهنده نقشه اولیه آن عنوانی آن به صورت ""شبه جزیره طلائی ""، تنگه های مالاکا به عنوان ""خلیج ساباریکوس "" ترجمه شده است. اولین پادشاهی مالزی که بر بنادر شهرهای ساحلی حکومت می کرد در قرن 10میلادی تشکیل شد. این پادشاهی شامل لنگ کاسوکا ، لمبابوجانگ ، کداه ، برآس ، گانگانگارا در پراک و پان پان در کلانتن می باشند. تصور بر این است که آنها در گذشته کشورهای هندی یا بودائی بوده اند. اولین مدرک مبنی بر وجود اسلام در شبه جزیره مالایی به قرن 14 میلادی در ترنگانو برمی گردد، اما طبق گاهنامه Kedah Annals, سلاطین کداه ، مهاراجا دربار راجا (1179- 1136 میلادی) در قرن 9 به اسلام روی آورد و نام خود را به مظفرشاه تغییر داد و از آن تاریخ به بعد 27 سلطان بر کداه حکومت نمودند. ساختمان سلطان عبدالصمد در در مجتمع های دربار عالی مالایا و Trade Court در کوآلالامپور. کوآلالامپور مرکز ایالات فدراتیو مالایی و پایتخت فعلی مالزی است. حکومت های متعدد مالایی در قرون دوم و سوم میلادی وجود داشته اند که براساس منابع چینی بالغ بر 30عدد هستند. کداه که به عنوان کدارام یا کاتاها در زبان قدیمی پالاوا یا سانسکریت شناخته شده است به طور مستقیم بر سر راه حملات به تجار و پادشاهان هندی قرار داشته است. راجندرا کولا که تصور می شود کوتا گلانگی را از حکومت کنار زده، کداه را در سال 1025 آرام نمود اما جانشین وی، ویر راجندرا کولا، مجبور شد تا شورش کداه را برای غلبه بر مهاجمان سرکوب کند. پادشاه بودائی لیگور پس از مدت کوتاهی کنترل کداه را به دست گرفت و شاه چاندرابهانو از این موضوع به عنوان مبنایی برای حمله به سریلانکا در قرن 11م استفاده نمود، واقعه ای که بر روی سنگ نوشته های موجود در ناگاپاتینوم در تامیل نادو و حماسه سریلانکایی ماهاواسما ثبت شده است. طی هزاره اول، مردم شبه جزیره مالایی، به هندوئیسم و بودائیسم روی آورند و از زبان سانسکریت استفاده کردند تا این که به اسلام ایمان آوردند. آثاری از تاثیرات آن ها در اعتقادات سیاسی، ساختار فرهنگی، آداب و رسوم، زبان، هنر و فعالیت های فرهنگی آن هنوز قابل مشاهده است. گزارش هایی در مورد نواحی قدیمی تر از کداه موجود است مثلا پادشاهی باستانی گانگانگارا، در حوالی بروآس در پراک- که حتی تاریخچه مالزی را از این هم قدیمی تر می سازد وجود داشته است. پاتیناپیلای، یک شاعر تامیلی در قرن دوم میلادی، راجع به کالاهایی شرح می دهد که از کادارام بر روی جاده های پهن پایتخت کولا حمل می شده است؛ و یک درام سانسکریت متعلق به قرن هفتم میلادی، به نام Kaumudhimahotsvaبوده است که به کداه به عنوان کاتاها- نگاری اشاره کرده است. آگنیپورانا همچنین به یک منطقه تحت عنوان آندا-کاتاها با مرزهاییش که به قله کوه ختم شده اشاره دارد، که دانشمندان معتقدند گانونگ جرای می باشد. داستانهای Katasaritasagaram راجع به زیبایی زندگی در کاتاها شرح می دهد. در اوایل قرن 15، سلطان نشین مالاکا (Malay:Kesultanan Melaka) تحت حکومت سلسله پارامسوارا، شاهزاده پالمبانگ بنیانگذاری شد که از جزایر تاناسک (سنگاپور فعلی) گریخت. پارامسوارا تصمیم گرفت حکومت خود را پس از مشاهده واقعه تکان دهنده که در آن یک گوزن سفید (ماوس) یکی از سگهای شکاری او را زخمی کرد، تاسیس نماید. او آن را به عنوان یک نشان خوش یمن فرض کرد و پادشاهی خود را "مالاکا " نامید پس از آنکه در زیر درختی در آن ناحیه به استراحت پرداخت. از آن نقطه مرتفع، سلاطین این نواحی را که هم اکنون شبه جزیره مالزی، (پتانی) در تایلند جنوبی و ساحل شرقی سوماترا شناخته شده اند، کنترل می کردند. این قلمرو تا بیش از یک قرن وجود داشت، و طی این دوره زمانی، اسلام در بیشتر نقاط مجمع الجزایر مالایی گسترش یافت. مالاکا مهمترین بندر تجاری در آن زمان در جنوب شرقی آسیا بود. در سال 1511 میلادی، مالاکا توسط پرتغال تصرف شد و در آنجا یک مستعمره ایجاد نمود. پسران آخرین سلطان مالاکا، دو سلطان نشین را در آن شبه جزیره تاسیس کردند- سلطان نشین پراک در شمال، و سلطان نشین جوهور در جنوب. پس از سقوط مالاکا، سه کشور برسر کنترل تنگه مالاکا با یکدیگر به جدال پرداختند: پرتغالی ها (در مالاکا)، سلطان نشین جوهور، و سلطان نشین آسه. این درگیری ها تا زمانی که هلند کنترل مالاکا را به دست گرفت در سال 1641 ادامه داشت. انگلستان اولین مستعمره در شبه جزیره مالایا را در سال 1786، با اجاره جزیره پنانگ ، بنیان گذاری نمود. در سال 1824، بریتانیا در پی پیمان 1824 انگلیس- هلند که مجمع الجزایر مالایا را به دو بخش بریتانیایی و هلندی تقسیم کرده بود و مالایا در حوزه انگلیس قرار داشت، مالاکا را تحت کنترل خود درآورد. در سال 1826، بریتانیا مستعمره سلطنتی مربوط به مستعمرات تنگه ها را با یکی نمودن سه ملک خود پنانگ، مالاکا و سنگاپور، بنیان گذاری نمود. مستعمرات این تنگه ها تا سال 1867، هنگامی که آنها دفتر این مستعمره را به لندن منقل کردند تحت نظارت شرکت هند شرقی در کلکته اداره می شد. طی اواخر قرن 19، تعدادی از ایالات مالایی تصمیم گرفت به انگلستان در فرونشاندن درگیریهای داخلی کمک کنند. اهمیت اواخر قرن 19، تعدادی از سران ایالات مالایی تصمیم گرفتند به بریتانیا در فرونشاندن درگیریهای داخلی کمک کنند. اهمیت بازرگانی استخراج معادن قلع در ایالات مالایی برای تجار در مستعمرات تنگه ها سبب دخالت دولت بریتانیا در تولید قلع در ایالات شبه جزیره مالایی گشت. سیاست زور بریتانیا موجب حل مسالمت آمیز تنشهای داخلی به وجود آمده توسط خرابکاران چینی شد و پیمان پانگکور در سال 1824 راه را برای توسعه نفوذ بریتانیا در مالایا هموار ساخت. در پایان قرن20، ایالات پاهنگ، سلانگور، پراک و نگری سمبیلان، با یکدیگر ایالات فدراتیو مالایی را تشکیل دادند (نباید با فدراسیون مالایا اشتباه شود) که تحت کنترل " رسمی " ساکنان بریتانیایی قرار داشت که برای مشاوره با حاکمان مالایی منصوب شده بودند. انگلیسی ها به ظاهر " مستشار " بودند اما در واقع آن ها اربابان صحنه گردان در پس حاکمان مالایایی محسوب می شدند. پنج ایالات باقیمانده در شبه جزیره نیز، که تحت عنوان ایالات غیر فدراتیو مالایی شناخته می شدند، بطور مستقیم تحت نظارت بریتانیا نبودند. مالایی ها حضور مستشاران انگلیسی را در پایان قرن قرن بیستم پذیرفتند. از میان اینها، چهار ایالت شمالی پرلیس، کداه، کلانتان و ترنگانو از قبل تحت کنترل سیامی قرار داشتند. ساباه در جزیره برنئو به عنوان مستعمره پادشاهی برنئوی شمالی حکومت می کرد، اما ساراواک به عنوان قلمرو شخصی خانواده بروک که به صورت راجاهای سفید حکومت می کردند، از برونئی گرفته شد. بر اساس بخشی از تاریخ، منطقه سلطان نشین سولو به عنوان هدیه جهت کمک به سلطان برونئی علیه دشمنانش اعطا گردید، و از آن پس بخشی از بورنئو به عنوان قسمتی از قلمرو سلطان سولو شناخته شد. در سال 1878، بارون فون اووربک که یک شریک اتریشی بود در شرکت برونئوی شمالی بریتانیا حضور داشت و شریک بریتانیایی وی آلفرد دنت، منطقه معروف به " ساباه " – که ترجمه عادی آن "سرزمین تحت بادها " می شود- را اجاره نمودند. در عوض شرکت برای سلطان اسلحه تهیه می نمود تا علیه اسپانیایی ها مقاومت کند و کرایه سالانه آن 5000رینگیت مالزی بر اساس ارزش دلار مکزیک یا معادل طلا در آن زمان بود. این اجاره تا زمان استقلال و تشکیل فدراسیون مالزی با فدراسیون مالایایی، ساراواک و سنگاپور در 1963 ادامه یافت. تا این روزها، اهالی مالزی به پرداخت اجاره ای 5300رینگیت مالزی- که 300رینگیت از اجاره اولیه بیشتر بود، ادامه داده اند. در پی تصرف مالزی از سوی ژاپنیها در (1945-1942) طی جنگ جهانی دوم، حمایت عمومی از استقلال افزایش یافت. برنامه های پس از جنگ انگلیسیها برای یکپارچگی اداره مالایا تحت یک مستعمره پادشاهی واحد که اتحادیه مالایی نامیده شد با مخالفت شدید از سوی مالایایی ها موجه شد که مخالف تضعیف حاکمان مالایایی و اعطای شهروندی به نژاد چینی بودند. اتحادیه مالایایی در سال 1946 تاسیس شد و شامل تمامی املاک بریتانیادر مالایا به استثنای سنگاپور می شد، در سال 1948 منحل گردید و با فدراسیون مالایا جایگزین شد که باعث حفظ خودمختاری حاکمان مالایایی ایالات تحت الحمایه بریتانیا در آن می شد. طی این زمان، شورشیان تحت رهبری حزب کمونیست مالایا عملیات چریکی خود را برای مجبور ساختن بریتانیا به خروج از مالایا انجام دادند. دوره شناخته شده اضطراری مالایا از سال 1948 تا1960 طول کشید، و شامل مبارزه ضدشورش طولانی از سوی نیروهای کشورهای مشترک المنافع در مالایا بود. در برابر این دورنما، استقلال برای فدراسیون در داخل مشترک المنافع در 31 اوت 1957 اعطا گردید. در سال 1963، این فدراسیون با پذیرش مستعمرات سلطنتی جدید بریتانیا در سنگاپور، ساباه (بورنئوی شمالی بریتانیا)و ساراواک ، تغییر نام داد. سلطان نشین برونئی در ابتدا نسبت به پیوستن به این فدراسیون ابراز تمایل نمود، ولی در اثر مخالفت از سوی فرقه های مشخصی از مردم و نیز مشاجرات بر سر پرداخت حق الامتیاز نفتی و جایگاه سلطان در این اتحادیه ادغامی از آن خارج شد. سالهای اولیه استقلال ، مالزی با مشکلاتی در اثر درگیری با اندونزی ("konfrontasi ") همراه بود و سرانجام در سال 1965 سنگاپور از مالزی جدا شد و اعلام استقلال نمود. شورشهای نژادی در سال 1969 رخ داد. در سال 1704، فیلیپین بر اساس واگذاری مناطق شمال شرقی از سوی سلطان نشین برونئی به سلطان نشین سولو، نیز یک مدعی فعال برای ساباه در آن دوره بود که این ادعا هنوز هم پابرجا است. پس از و شورشهای نژادی 13می در سال 1969،سیاست جدید اقتصادی – افزایش سهم سود اقتصادی مورد تملک اهالی بومیپوترا (" مردم بومی " را که اکثریت مالایایی ها را تشکیل می دهند، اما همیشه جمعیت بومی باقی نمی مانند) در برابر دیگر گروه های نژادی در نظر گرفت- که از سوی نخست وزیر تون عبدالرازک پیاده شد. از این پس مالزی توازن نژادی – سیاسی مطلوب خود را با یک نظام حکومتی حفظ کرده که می کوشد تا توسعه فراگیر اقتصادی را با سیاستهای اقتصادی که مورد علاقه بومیپوتراها می باشد، ترکیب کند. بین دهه 1980و دهه 1990، مالزی رشد چشمگیر اقتصادی را تحت رهبری دکتر مهاتیر محمد تون، تجربه کرد. این دوره به عنوان انتقال از اقتصاد مبتنی بر کشاورزی به اقتصاد سازندگی و صنعت محور در حوزه هایی چون کامپیوتر و وسایل الکترونیک برای عرضه به مشتری ، محسوب می شود. در طی این دوران نیز بود که منظره فیزیکی مالزی با ایجاد پروژه های کلان و متعدد تغییر یافته است. شمارعمده ای از این پروژه ها عبارتند از برجهای دوقلوی پتروناس (تا این زمان بلندترین ساختمان جهان است) ، فرودگاه بین المللی KL (KLIA)، ساختمان گردان سپانگ 1 F، ابرتونل چند رسانه ای (MSC)، سد برقابی باکن و پوتراجاوا، یک مرکز جدید اداری فدرال. در اواخر دهه 1990، مالزی در اثر بحران مالی آسیا و نیز ناآرامی سیاسی ایجاد شده به دلیل برکناری معاون نخست وزیر داتوسری انور ابراهیم، دچار تزلزل شد. در سال 2003، دکتر مهاتیر، پرسابقه ترین نخست وزیر مالزی، به نفع معاون خود عبداله احمد بداوی، که معمولا" به نام Pak Lah شناخته می شود، از حکومت کناره گیری کرد. مالزي فعلي
|